سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















سایه


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/15ساعت 5:1 عصر توسط نفیسه نظرات ( ) |


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/15ساعت 4:54 عصر توسط نفیسه نظرات ( ) |

 

فاطمیه آمد و آن همدم و مونس کجاست؟   شمع می پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟  در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا تا نپرسند این جماعت بانی مجلس کجاست؟ (السلام علیک یا اباصالح المهدی)


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/15ساعت 4:46 عصر توسط نفیسه نظرات ( ) |

ماه من غصه چرا؟

 آسمان رابنگر،که هنوز بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست،گرم وآبی و پر از مهر

به ما میخندد

یا زمینی را که،دلش از سردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت،بلکه از عاطفه

لبریز شد و نفسی از سرامید کشید ودر آغاز بهار...

دشتی از یاس سپید،زیر پاهامان ریخت،تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست

ماه من غصه چرا؟

 تو مرا داری ومن،هر شب وروز آرزویم همه خوشبختی توست

ماه من،

دل به غم دادن واز یاس سخن گفتن ها،کار آنهایی نیست که خدا را دارند

ماه من،

غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید یا دل شیشه ایت از لب پنجره ی عشق زمین

خورد وشکست ،

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن و بگو از ته دل با خود که

خدا هست ، خدا هست ، خدا هست ...

او همانی است که در تاریکترین لحظه ی شب ، راه نورانی امید نشانم می داد

 او همانی است که در هر لحظه ، دلش می خواهد همه ی زندگیم غرق شادی باشد

ماه من ،

غصه اگر هم هست بگو تا باشد معنی خوشبختی بودن اندوه است

این همه غصه وغم ،این همه شادی وشور ...چه بخواهی چه نخواهی ،

میوه ی یک باغند ، همه را با هم وبا عشق بچین

ولی از یاد مبر!

پشت هر کوه بلند سبزه زاریست پر از یاد خدا و در آن باز کسی می خواند:

که خدا هست،خدا هست،خدا هست ...


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/15ساعت 1:11 صبح توسط نفیسه نظرات ( ) |

یکی را دوست میدارم ولی هرگز نمی داند

/نگاهش می کنم شاید بخواند راز پنهانم

 /ولی افسوس او هرگز نمی داند نگاهم را نمی خواند

/به برگ گل نوشتم من

(تو را من دوست دارم)

ولی گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند

/ صبا را دیدم وگفتم:

/صبا دستم به دامانت بگو از من به دلدارم که او را من دوست می دارم

 /ولی ناگه ز ابری تیره برقی جست تا او را در ره بسوزاند

/کنون وامانده از هر جا همی با خود کند نجوا

 /یکی را دوست میدارم ولی هرگز نمی داند...

/من اینجا بس دلم تنگ است وهر سازی که میبینم به آهنگ است

 /بیا ره توشه برداریم،قدم در راه بی برگشت بگذاریم

/ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است!


نوشته شده در دوشنبه 90/2/12ساعت 1:28 صبح توسط نفیسه نظرات ( ) |

 

/توی قاب خیس این پنجره ها

/عکس از جمعه ی غمگین میبینم

/چه سیاهه به تنش رخت عزا

/تو چشاش ابرای سنگین می بینم

/داره از ابر سیاه خون می چکه

/جمعه ها خون جای بارون می چکه

/نفسم در نمیاد،جمعه ها سر نمیاد

/کاش می بستم چشامو،این ازم بر نمیاد

/داره از ابر سیاه خون می چکه

/جمعه ها خون جای بارون می چکه

/عمر جمعه به هزار سال می رسه

/جمعه ها غم دیگه بیداد میکنه

/آدم از دست خودش خسته می شه

/با لبای بسته فریاد میکنه

/جمعه وقت رفتنه،موسم دل کندنه

/خنجر از پشت می زنه اونکه همراه منه...


نوشته شده در جمعه 90/2/9ساعت 12:25 صبح توسط نفیسه نظرات ( ) |

هر اتفاقی دلیلی داره.هیچ چیز اتفاقی نیست ویا شانسی نیست.بیماری لحظات از دست دادن عشق یا حتی اتفاقات احمقانه همه وهمه برای سنجش ظرفیت تو اتفاق می افته...


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 5:51 عصر توسط نفیسه نظرات ( ) |

-من نخواهم گفت "هزار بار شکست خوردم" من خواهم گفت "در حالی که هزار راه شکست وجود داشت من کشف کردم"                (توماس ادیسون)*


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 5:45 عصر توسط نفیسه نظرات ( ) |

/پرواز 

/ سالهاست که از یاد برده ام

/این جمله ی قشنگ

/ آسمان هرگز برایم شعری نخواند

/بالهای من به افسوس دیروزها پیوست

/ فرهنگ چشم های تو تاب آسمان ربود

/اشک آسمان سالهاست که نمیریزد

 /آغوش انگشتان من

/به روی دستان تو باز است  

 /لیک وسعت دستهای تو جهانی شده است

 / سهم پرواز مرا به بالهایم بازگردان

/ستاره دیگر بیتاب لبخند تو نیست

/ غم پنهان دیده ات از کجاست

/صحبت ابر با تو از بهر چیست

/ دیده بودم تو را

/ اما نه اینگونه سخت

/ مرا دیده بودی نه اینچنین مرده...


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 12:50 صبح توسط نفیسه نظرات ( ) |


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 12:36 صبح توسط نفیسه نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13      >

آخرین مطالب
» زمین بهشت میشود
هوالسلام...
اندوه...
بغض...
رفتن...
ایمان...
az livanha
نگاهت...
ببخشش...
عاشق ترین...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com