/توی قاب خیس این پنجره ها
/عکس از جمعه ی غمگین میبینم
/چه سیاهه به تنش رخت عزا
/تو چشاش ابرای سنگین می بینم
/داره از ابر سیاه خون می چکه
/جمعه ها خون جای بارون می چکه
/نفسم در نمیاد،جمعه ها سر نمیاد
/کاش می بستم چشامو،این ازم بر نمیاد
/داره از ابر سیاه خون می چکه
/جمعه ها خون جای بارون می چکه
/عمر جمعه به هزار سال می رسه
/جمعه ها غم دیگه بیداد میکنه
/آدم از دست خودش خسته می شه
/با لبای بسته فریاد میکنه
/جمعه وقت رفتنه،موسم دل کندنه
/خنجر از پشت می زنه اونکه همراه منه...
نوشته شده در جمعه 90/2/9ساعت
12:25 صبح توسط نفیسه نظرات ( ) |
آخرین مطالب
Design By : RoozGozar.com |