باران که میبارد دلم برایت تنگ میشود . . .
..........................................................................................
حــُــــرمت نان از قلب بیشـــــتر است
آنرا می بوســــــند، این را میشـــــکنند...
............................................................................................
سهم امشب من
از تمام آسمان
شاید
همین یک " آه " باشد
که از بستر تنهایی بی نهایتم
تا آن دوردست ها که هستی
جاریست
به سویت
پروازی به راه دارم
همین امشب...
یادت باشـــه هر کـــی بهـت گـفت “عاشقتم” ازش بپرســـی تا ساعت چند؟!!!
آدما رسمشونه پابند دلدار نمی شن
..........................................
خوب گرفتار می کنن,اما گرفتار نمی شن...
ادم ،
گاهی باید ،
شک کند ، به خودش
که ، شاید نبوده ،
و ، نباشد ، هیچ وقت
از بس که دیده نمی شود ..
...................................................................
جاده نگاهم تا دور دست ها خالیست
بگو کجا ایستاده ای ؟
.......................................................................
بیچاره عروسک ....
دلش می خواست زار زار بگرید ولی ؛
خنده را بر لبش دوخته بودند ...
دنیا پر است از انسانهایی به ظاهر زیبا
که هر روز لباس نو بر تن میکنند
ولی وقتی که نزدیکشان میشوی
بوی کهنگی اندیشه هایشان
آزارتان میدهد...
درد دارد…
سرت به سنگی بخورد ،
که روزی به سینه ات میزدی ….!
این چندمین بار است
به صدایی از جا می پرم...
وزودتر ازمن
رنگم
در را باز میکند....
برگ های پاییزی
سرشار از شعور ِ درخت اند
و خاطرات ِ سه فصل را
بر دوش می کشند
آرام قدم بگذار ...
بر چهره ی تکیده ی آن ها
این برگها حُرمت دارند...
درد ِ پاییز ،
درد ِ
” دانستن ”
است ...
افتادن برگی بر آب ، مرا به یاد گریه انداخت ... !
اشکهایم چون برگ سبک بود ... اما... !
ای کاش بر دلی به پاکیه آن آب می نشست ...
مثل همیشه در چارچوب پنجره ی اتاقم می نشینم
ناخود آگاه نگاهم گمشده ای را جستجو می کند
دو شب بود که تنهاییم را با صدایش پر کرده بود
اما...
امشب نیست
تنها کسی بود که سکوت شبانه ام را می شکست
دلم برایش تنگ می شود
به فکر می روم
به هیچ فکر می کنم..
صدایی می شنوم که چون تلنگری مرا به خود می آورد:
"جیرجیرکها فقط سه روز زنده می مانند"
Design By : RoozGozar.com |